خدمات تلفن همراه

صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - تجليل و تكريم از شخصيت حضرت علي "ع " - صبح 4 فروردين 1365

عنوان : تجليل و تكريم از شخصيت حضرت علي "ع "
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 4 فروردين 1365
تاریخ قمری : 13 رجب 1406
مناسبت : ميلاد خجسته حضرت علي "ع "
جلد : 20

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اظهار عجز شيعه علي "ع " از شناخت ابعاد او
ان شاءالله ، اين روز كه بزرگترين روزهاست در مذهب تشيع به همه مسلمانها، به همه شيعيان جهان خصوصا، به ملت بزرگوار ما مبارك باشد.
من گاهي فكر مي كنم كه ما با چه شباهتي مي توانيم دعوي كنيم كه شيعه آن بزرگوارهستيم . اگر متفكرين ، نويسنده ها، كساني كه اطلاعات زياد دارند، ابعاد معنوي و مادي وجهات ديگرش را ملاحظه كنند، بررسي كنند ابعادي كه آن بزرگوار داشته است از اوايل سنين تا وقتي كه به شهادت رسيد و بررسي كنند كه ما چطور مي توانيم ادعا كنيم كه ماشيعه اين بزرگوار هستيم ، بايد همه و همه كساني كه دعوي تشيع مي كنند - الا معدود قليلي كه در صدر اسلام مثل ائمه هدي بودند - ما اظهار عجز كنيم كه نمي توانيم . من نمي توانم كه در اين مجلس حتي يك بعد از ابعاد اين بزرگوار را ذكر كنم ، لكن براي اينكه يك راهي باز بشود براي آن اشخاصي كه اطلاعاتشان زياد است ، معارفشان زياد است وجهات معنوياتشان زياد است ، راهي باز باشد كه آنها فكر كنند و درست بررسي بكنند،بررسي او را و بررسي حال ماها را.
در بعد معارف ، كسي كه ادعيه حضرت را ملاحظه كرده باشد و نهج البلاغه را بررسي كرده باشد، مي داند كه پايه اش روي چه پايه اي هست ؛ يعني ، آن كه معارف قرآن رافهميده است اين بزرگوار است و كساني كه مورد تعليم او بودند مثل ائمه هدي . دعوي معارف خيلي آسان است كه شعري انسان بگويد، نثري بگويد و ادعا كند كه ما داراي چه معارفي هستيم ، اين آسان است ، دعوي هم خيلي كرده اند. اما واقعيت مطلب چطوري است ؟ آني كه به حسب واقع هست و ما بخواهيم وجدانا آن را بيابيم ، وقتي درست درحال خودمان دقت بكنيم نمي توانيم پيدا كنيم يك شباهتي ما بين خودمان و او. آن عشقي كه مولا به خداي تبارك و تعالي داشته است كه در دعاي كميل عرض مي كند كه "من فرضا جهنم را بتوانم تحمل كنم ولي چطور فراق تو را تحمل كنم "، اين را مي شوديك كسي شعر بگويد؛ يكي كسي نثر بگويد، يكي خطابه بخواند و بگويد چه . اماواقعيت اين طور است ؟ ماها اين طور هستيم ؟ امثال ماها اين بودند كه اصلش پيششان فراق از حق تعالي مطرح بوده است ؟ فراق به قدري كه به آتش جهنم ، آتش جهنم غير ازاين آتشهاست ؛ آتش جهنم قلب را هم مي سوزاند؛ يعني ، قلب معنوي را مي سوزاند،علاوه بر اينكه جسم را مي سوزاند در قلب انسان هم هست ، وارد مي شود، قلب معنوي انسان را هم مي سوزاند و ايشان مي گويند "من فرضا او را تحمل كنم اما فراق تو را چه كنم ". اين را هر كس پيش وجدان خودش حساب بكند كه واقعا از فراق حق تعالي تا حالايك لحظه شده است كه تاثر پيدا كند كه من فراق دارم از حق تعالي ؟ اينها، ادعاهايش خيلي آسان است ، خيلي از دراويش ادعا كردند، خيلي از كساني كه اهل معرفت اند ادعاكردند، اما واقعيت را انسان وقتي حساب بكند، مسئله اين نيست .
يكي از چيزهاي عادي آنها در نهج البلاغه هست ، در روايات ديگر هم از ساير ائمه هست ، اين يك مقام عادي است نه يك مقام بالايي است كه حضرت امير مي فرمايد،ديگران هم همين طور كه عبادت سه جور است : يكي عبادت كساني است كه مثل عبيد(1)مي ترسند و عبادت مي كنند. يكي عبادت كساني است كه براي طمع و براي بهشت و اين طور چيزها عبادت مي كنند. اين دو تا عبادت يكي اش مال اجرا(2) هست يكي هم مالعبيد، اما عبادت سوم كه هست كه عبادتش را مي كنيم ، براي محبتي است كه به خداداريم . (3) شما حساب كنيد كه اگر براي ما وعده قطعي برسد كه جهنمي نيستيد شما و همه بهشتي هستيد، همه در بهشت جاويدانند و جهنم هم درهايش براي شما بسته است ، آن وقت عبادت خدا را هم مي كرديد باز؟ يا بگويند براي محبت من عبادت كنيد، شما درخودتان مي ديديد اين را كه محبت خدا شما را را وادار كند به عبادت ؛ نه خوف ، نه رجا،نه جهات نفساني .
عرض كردم كه اين ادعاها را مي شود كرد كه من بگويم من هم محبت دارم ، اما مامحبتي نداريم به خدا، هر چي هست حب نفس است ، هر چي هست مال خودمان است .تا حالا يك قدم از نفس ، از مدارج نفساني ما بيرون نرفتيم ؛ يعني ، آن قدم اولي هم كه اهل سير مي گويند كه يقظه است ، ما باز بيدار نشده ايم ، خدر(4) طبيعت در ما الان هم هست و تا آخر هم شايد باشد، مگر خدا يك عنايتي بفرمايد.
جامع الجهات بودن حضرت علي "ع "
در جهت عبادت او، در جهت معارف او، كه اينها را نمي توانيم حالا ما همه اش را ذكركنيم ، در جهت زهد آن ترتيب ، آن ترتيبي كه بعد از ايني كه همه وسايل برايش فراهم است باز از نان و نمك و يك چيز مختصر تجاوز نمي كند. در قضيه بيت المال آن طوراست كه خوب ديديد، تاريخ را ديديد كه وقتي كه صحبت ديگري مي شود چراغ راخاموش مي كند. اينها يك قصه هايي است كه ما مي شنويم ، يك واقعيت است و ليكن پيش ما يك قصه است ؛ ما نيستيم اين طور. در مسئله جنگ ما بايد بگويم - اگر اين رابگوييم خيلي بعيد نگفتيم - كه شمشير ايشان از آن وقتي كه وقت اين بوده است كه ايشان جنگ بكنند تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است . در تمام جنگهاي رسول خدا - الا نادر- ايشان بوده است و پيش قدم بوده است . بعد از رسول خدا مشاور جنگي بوده است و لواينكه مدتهاي طولاني اسلام محروم شد از ايشان . بعد از اينكه مردم با ايشان بيعت كردند، باز هم تمام عمرش را به جنگهاي داخلي گذراند. اين طور نبود كه حالايي كه من يك آدم عارفي هستم بروم كنار بنشينم براي اينكه من عارفم ، من يك آدم زاهدي هستم حالا كه زاهدم ديگر كار نداشته باشم به مصالح مسلمين ، بروم كنار بنشينم ، من يك عالم فقيهي هستم ، حالا كه فقيه هستم ديگر كار نداشته باشم كه به مسلمانها چه مي گذرد،من هم بروم كنار بنشينم . در عين حالي كه همه اين معاني در او بوده است ؛ توحيد در حداعلا، معرفت در حد اعلا، فقه در حد اعلا، هر علمي در حد اعلا، در عين حال در جهادهم در حد اعلا بوده . ابعاد مختلفه اين است كه در آن بعد اين را وادار نمي كند كه از اين يكي صرفنظر بكند؛ جامع الجهات است .
در معرض خطر بودن تمامي مذاهب اسلامي
ما كه مي گوييم كه ما شيعه حضرت امير - سلام الله عليه - هستيم و الان كشور شيعه درمعرض خطر است ، الان كشور شيعه در معرض خطر است ، اسلام در معرض خطر است ،ما باز كنار بنشينيم و بگوييم كه ما چكار به اين كارها داريم ، ما چه بكنيم ، متاثريم از اينكه جوانهاي ما چه مي شوند، ما هم متاثريم . حضرت امير هم متاثر بوده از اينكه جوانها چه مي شدند، اما مي نشسته خانه و بگويند من متاثرم ؟! يا مي رفتند جنگ و خودشان جنگ مي كردند و در عين حال هم براي آنهايي كه شهيد شده بودند متاثر بودند. ما هي كناربنشينيم و هي بگوييم كه ما مي خواهيم چه بكنيم ، چه ، فلان ، از اين حرفهايي كه خودشان مي زنند و از مصالح اسلام و مصالح مسلمين و از اين چيزي كه الان براي كشور ما پيش آمده است ، براي اسلام پيش آمده .
مسئله ، مسئله تشيع نيست ، مسئله اسلام است ، مسئله مذهب نيست . همه مذاهب الان در معرض خطرند. الان كه قدرتهاي بزرگ احساس اين معنا كردند كه اسلام يك همچوقدرتي دارد كه مي تواند يك جمعيت چهل و چند ميليوني را در مقابل همه وادار كند وبايستد و بگويد نه اين و نه او، حالايي كه فهميدند اين قدرت ، قدرت اسلام است نهقدرت ملت ، قدرت اسلام است كه دنيا را دارد به خيال آنها به خطر مي اندازد، حالا آنهابراي اصل اسلام دارند نقشه مي كشند، ما حالا بنشينيم بگوييم كه ما اهل و لايت هستيم .اگر شما اهل ولايتيد، چرا الان كشور ولايت در معرض خطر است و نشستيد؟ اين البته يك عدد معدودي اند، قابل ذكر نيستند اينها. چرا ما غفلت داريم از اين معاني ؟ ما اظهارمي كنيم ما شيعه اميرالمومنين ايم . ما برويم ببينيم اميرالمومنين در مصالح اسلامي چه كردند، براي مصالح اسلام چه كردند. آن وقتي كه زمان رسول الله بود بسياري ازاشخاص آن وقت بودند كه جنگ مي خواست بشود نمي رفتند، اگر مي رفتند كناره گيري مي كردند، آن كسي كه از همه مقدم بود ايشان بودند. بعد از رسول الله هم كه مدتهاي طولاني ملتها محروم ماندند از قيادت ايشان ، ايشان باز كنار نبود. ايشان باز براي حفظمصالح مسلمين همراه بود، صبر مي كرد، ولي در آن وقت هيچ وقت اصلا اظهار مخالفت نمي كرد. بعد از اينكه آنها متكفل امور بودند، ايشان اهل مشورت آنها بود، راهنمايي مي كرد، بچه هايش را مي فرستاد به جنگ . حالا ما بنشينيم بگوييم كه ما اهل ولايت هستيم ! شما اهل ديانت هم نيستيد، اهل ولايت هستيد؟! آن وقتي كه با ايشان بيعت كردند- البته ايشان هم در عين حالي كه خودش را حق مي دانست مي گفت كه برويد يكي ديگررا - مي دانست اينها يك اشخاصي نيستند كه اهل كار باشند، ولي خوب ، فشار آوردند به ايشان ، با ايشان بيعت كردند.
آن وقت هم سه تا جنگي كه شد، (5) سه تا جنگ با كساني بود كه اظهار اسلام مي كردند، كساني بودند كه مي گفتند فرياد مي زدند ما مسلمانيم . جنگها با مسلمانها بود.حالا شما مي گوييد مسلمان با مسلمان مگر جنگ ؟ پس شما اعتراض به حضرت امير هم داريد، براي اينكه جنگ حضرت امير سه تا جنگشان هر سه با مسلمانها بود.
مسلماني كه مي خواهد اسلام را از بين ببرد از كافر هم بدتر است . مسلماني كه با اسم اسلام مي خواهد كه حيثيت اسلام را از بين ببرد، اين لازمتر است معارضه با او، تا با كسانيكه مسلمان نيستند. شما نشستيد مي گوييد ما مسلمان با مسلمان ! اولا اينكه اين حزب بعث عقيده اش اصل اين است كه قضيه اسلام تو كار نيست . آنهايي هم كه دنبال او مي آيندبسياريشان همين اند. يك عده اي هم كه - فرضا - آنها بيايند لكن مي آيند براي اين كه كشور اسلامي را از بين ببرند و سيلي در صورت اسلام بزنند. امروز به همه ما واجب است كه دفاع كنيم . هر كس مي تواند جبهه بايد برود، هر كه نمي تواند در پشت جبهه كمك بكند. آنهايي كه مي نشينند و هي صحبت مي كنند كه بياييد چه بكنيم ، بياييد چه بكنيم ،اينها از اسلام بي اطلاع اند، نمي دانند قضيه اسلام چي هست .
دفاع بودن حمله به متجاوز
مطالعه كنيد در حال ائمه مسلمين ، در حال خود پيغمبر. پيغمبر هم تمام عمرش صرف اين شد ديگر، صرف مجاهده شد. آن وقت كه مكه بود آن جور مجاهدات مي كرد و آن جور خون دل مي خورد، وقتي هم مدينه آمد جنگها، آن همه جنگ ، بگوييد همه جنگهادفاعي بوده ، و حال آنكه بعضي اش كه نبوده ، حالا همه دفاعي . ما هم كه الان دفاع است ،ما اصلا جنگي نداريم ، ما با كي جنگ داريم ؟ ما الان داريم دفاع مي كنيم . "فاو"(6) مركزاين بود كه بريزند و از آنجا به اسلام صدمه بزنند. خوب ! اينها رفتند "فاو" را گرفتند دفاع كردند. علاوه دفاع از ملت عراق ، دفاع از اسلام است ، دفاع از مسلمين است . ملت عراق با اين خبيث موافق نيستند، اين عده اي هستند با او و قدرت هم دستشان است . آن وقت آن اشخاص منحرف در خارج آن طور حرفها مي زنند. در داخل هم پيدا مي شونداشخاصي كه خوب ، متدين اند اما باز توجه ندارند به مسائل . امروز همه ما مكلف هستيم .جوانهاي ما بايد اين جبهه ها را پر كنند از انسانهاي قوي كه بحمدالله هم الان پر كردند،لكن بيشتر لازم است . آقا قضيه ، قضيه از بين رفتن اسلام ، چه تشيع و چه تسنن ، همه ، ازبين رفتنش و قضيه اينكه ما قيام كنيم و نگذاريم بشود. و بحمدالله تا حالا جوانهاي مااقدام كردند، قيام كردند و نخواهند گذاشت ، لكن اين اسباب اين نمي شود كه از ديگرانتكليف سلب بشود كه نه ، ديگر لازم نيست كاري ما بكنيم . آن كسي كه اشكال به جنگ دارد، واجب است برايش كه برود جنگ . اينهايي كه اشكال مي كنند يكيشان حتي يك بچه شان نرفته است ، يك جوانشان نرفته است به جبهه ها. ديگران دارند از مال و جان اينها دفاع مي كنند، اين جوانهاي ما دارند از مال و جان همه اين ملت دفاع مي كنند، از مال و جان يك دسته كه نمي كنند دفاع ، دارند دفاع از همه حيثيت اين ملت مي كنند، ازنواميس همه مي كنند. اگر - خداي نخواسته - اين حزب بعث بيايد و غلبه - خداي نخواسته - بكند كه نخواهد كرد به كي رحم مي كند؟ به شمايي كه آن وقت نشسته بوديد و مي گفتيدبياييد جنگ را برداريم و از بين ببريم و جنگ خوب نيست و مردم با جنگ مخالف اند؟اين مردم از كجا آمدند كه با جنگ مخالف اند. غير از اين جوانهاي ما هستند؟ ملت مااينها هستند؛ اين كاروانهاي كربلا و آن پاسدارها و آن بسيجيها و آن ساير قشرهايي كه ،قشرهاي محرومي كه الان دفاع از شما دارند مي كنند و شما نشستيد آنها را تضعيف مي كنيد كه شايد موافق رضاي خدا نباشد. رضاي خدا موافق نيست با دفاع ؟! امروز دفاع است . مسئله ، مسئله رفتن و جنگ كردن نيست ، كسي نمي خواهد جنگ بكند، اول هم نبوده و آن حرفي كه روز اول جمهوري اسلامي زده راجع به جنگ ، امروز هم عين همان حرف است ، يك كلمه اين ور آن ور نيست ، آن اين است كه ما تا اين حزب عفلقي هست ما جنگ خواهيم كرد. ما بايد اين را، براي اينكه دفاع از اسلام اين است كه اين نقطه رابرداريم از بين ، اين غده سرطاني كنده بشود و الا محال است كه اين كشور روي آرامش به خودش ببيند و نه كشور ما، نه عراق ، نه خليجيها. اين خليجيها توجه ندارند به اينكه اگرصدام غلبه پيدا كند، با آنها چه خواهد كرد؟ حالايي كه مثل موش دارد اين ور و آن ورمي رود، به آنها تشر مي زند.
بحمدالله كشور ما، جوانهاي ما، پيرمردهاي ما، زنها، بزرگها، كوچكها همه مهياهستند به اينكه جنگ را تا پيروزي ادامه بدهند و ادامه خواهند داد. و كساني كه مخالف بااين مسائل هستند، خوب ، بنشينند توي خانه شان هر چي مي خواهند بگويند، اما بدانند كه خلاف رضاي خدا دارند مي گويند. اگر حرفهاي آنها تضعيف كند روحيه ده نفر جوان مارا، عاقبتشان به خير نخواهد شد، توجه كنند به حرفهايشان .
خداوند ان شاءالله ، اين عيد را بر همه ما، بر همه شما، بر همه ملتها، بر همه مسلمين مبارك كند و ما را از شيعيان اين مولا قرار بدهد. ما را موفق كند كه در يك جهت ازجهات ، لااقل در يك جهت از جهات شبيه ايشان بشويم ولو يك شبيه بسيار ناقص .خداوند تاييد كند همه شما را و اسلام را تقويت كند و همه مسلمانها را به مقاصداسلاميشان برساند.
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :
1- بندگان و بردگان .
2- اجيرشدگان ، آنانكه براي مزد كار مي كنند. 3- نهج البلاغه ، كلمات 229 و اصول كافي ، ج 2، ص 84، ح 5.
4- پرده . 5- اشاره است به جنگ جمل ، جنگ صفين و جنگ نهروان . 6- نقطه اي در نزديكي شط العرب و بصره كه در جنگ ايران و عراق به تصرف سپاه ايران درآمد.



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 171,105,021