عنوان : آزادي و استقلال ، دو خواست مشروع ملت ايران
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 7 آبان 1357
تاریخ قمری : 26 ذي القعده 1398
جلد : 4
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه نمي توانم زياد با آقايان تماس بگيرم به واسطه سنم ، به واسطه ضعف حالم و اينها، خيلي معذرت مي خواهم ؛ و بين من و شما آقايان ، هيچ حجابي نيست كه اگر كسي با من كاري داشته باشد؛ من همه را مي پذيرم ، با همه برادر هستم و علاقه مندم به شماآقاياني كه در خارج كشور براي ملت خودتان و براي اسلام خدمت مي كنيد، لكن اينكه نمي توانم زياد بيايم بيرون ، با شما تماس بگيرم ، جهتي [ندارد] جز اينكه هم يك كارهاي زيادي دارم و هم وقتم كم است و هم سنم زياد است ، كه اين حال را ندارم از اين جهت ؛ نه اين است كه نخواهم با آقايان تماس بگيرم . من مايلم كه با همه آقايان هميشه تماس داشته باشم ، و تقدير و تشكر كنم از شما جوانها كه در خارج ايران خودتان اشتغال به ، هم تحصيل داريد و هم مسلمان هستيد و هم خدمت به اسلام و مسلمين مي كنيد.
مطلب اول : آزادي
ما حرف تازه اي هم نداريم ؛ حرف ما هميشه يك مطلب بوده است . از اولي كه اين نهضت اسلامي ، قريب پانزده سال يا بيشتر از پانزده سال هست كه ظهور پيدا كرد تا حالا،البته مراحلي بر آن گذشته است و گاهي وقتها تند مي رفته ، گاهي وقتها كند مي رفته است تاحالا كه بحمدالله به اوج خودش رسيده است ، حرف [ما] از اول ، آن چيزي كه ما از اول صحبتش را داريم و دنبالش را گرفته ايم ، اين است كه ما براي ملت ايران دوتا مطلب مي خواهيم ، و اين دوتا مطلب هم ، دوتا مطلب مشروعي است كه همه جوامع بشري كه منحرف نشده اند از انسانيت ، قبول دارند: يكي اينكه يك ملت سي ميليوني ، سي و پنج ميليوني ، در اختناق است . پنجاه سال اين ملت سي ميليوني در حال اختناق و در حالگرفتاري از همه جهات [است ]؛ نه مطبوعاتشان آزاد است ، نه راديوشان يك راديوي ملي است كه دست مردم باشد اداره اش ، و نه خطابه هاي خطيبهاي ما، نطقهاي گويندگان ما آزاد است . همه اينها در تحت زور پليس و فشار پليس دارد اداره مي شود، و اين ملت سي ميليوني كه پنجاه سال است از حق مشروع خودش محروم بوده است ، حالا قيام كرده است و اين حق را طلب مي كند، مي گويد "ما مي خواهيم آزاد باشيم "؛ اين يك مطلبي است كه همه جوامع بشر قبول دارند كه يك مطلب صحيح است ؛ يك مطلب نامشروعي نمي گويند.
مطلب دوم ، استقلال
مطلب دوم ملت ايران كه ما داريم عرض مي كنيم ، اين است كه ما مي خواهيم مستقل باشيم . ما در زمانهاي سابق ، و خصوصا در زمان اين پدر و پسر، و بالاخص در زمان اين پسر، ما همه جهات مملكتمان در تحت سلطه اجانب بوده و هست . ما اقتصادمان به هم خورده است به واسطه اينكه اجانب بر آن تسلط دارند؛ نفت ما را دارند مي برند و درازاي آن براي خودشان پايگاه درست مي كنند در ايران ؛ يعني اسلحه مي دهند براي پايگاه درست كردن براي خودشان . فرهنگ ما را عقب نگه داشته اند؛ جوانهاي ما رانمي گذارند تحصيل بكنند؛ براي اينكه مبادا در بين اينها اشخاصي پيدا بشود كه مخالف باشند با اين كارهايي كه دارند اينها مي كنند.
تلاش رژيم براي شكستن قدرت اسلام و علما
فرهنگ اسلامي ما را نمي گذارند كه رشد خودش را بكند؛ و با تبليغات ، مردم رامي خواهند جدا كنند از اسلام و از علماي اسلام ؛ براي اينكه اسلام و علماي اسلام رامخالف با مقاصد خودشان مي دانند. اگر چنانچه اسلام به معناي خودش در ايران ، يا درساير بلاد - به معناي خودش - پياده بشود، ديگر براي اجانب جايي باقي نمي ماند. حكم اسلام است كه بايد اينها دخالت نداشته باشند در مقدرات مسلمين ؛ اگر علماي اسلام قدرت پيدا بكنند نمي گذارند كه اين حكم اسلامي فراموش بشود، اجرا مي كنند اين حكم اسلامي را. پس بايد اين دوتا قدرت ، كه قدرت اسلام است و قدرت علماي اسلام ، بايد اين دوتا قدرت شكسته بشود.
عقب نگه داشتن فرهنگ
و از سالهاي طولاني با مطالعه هايي كه كرده اند كارشناسها، به اينجا رسيدند كه اين سدهايي كه ممكن است جلو منافع آنها را بگيرد بايد شكست ، و كيفيت شكستنش چه جور بايد باشد؛ بعد از مطالعات به اينجا رسيدند كه خوب ، اين سدها يكي فرهنگ مملكت است كه اگر چنانچه يك دانشگاه صحيح ، دانشگاه غير انگل و مستقل ، ما داشته باشيم و ايران داشته باشد، در آنجا آدمهاي صحيح پيدا مي شوند، دانشمندهاي مستقل در فكر پيدا مي شوند و نمي گذارند؛ يك سدي است خودش كه نمي گذارند استفاده چيهااستفاده خودشان را بكنند. پس بايد فرهنگ را عقب نگه داشت تا اينكه استفاده ها راكرد.
تلاش در انتساب ديكتاتوري به اسلام
سد ديگري كه از همه سدها بزرگتر است ، اسلام است . اسلام مانع هست از اينكه اينهااستفاده هايشان را ببرند. اسلام را بايد در نظر مسلمين تحقير كرد، بايد مردم را از آن جداكرد. از اين جهت ، مبلغينشان در هر جا و با هر صورتي تبليغ مي كنند گاهي به اينكه اسلام يك احكامي است كه مال 1400 سال پيش از اين بوده و حالا به درد نمي خورد؛ و از آن طرف ، به اينكه ارتجاع است و برگرداندن به سابق است ؛ و از اين حرفهاي نامربوط؛ يايك دسته ديگر مي گويند كه خوب ، اسلام هم كه ديكتاتوري است ! ديروز يك شخصي اينجا مي گفت كه مي گويند - مثل اينكه خودش مي خواست بگويد رويش نمي آمد - كه خوب ، آن ديكتاتوري را ما دست برداريم ، گرفتار ديكتاتوري اسلامي مي شويم ! گفتم به او: خوب ، شما تا كنون چه حكومت اسلامي را ديديد كه فهميديد ديكتاتوري است ؟حالا من بعض قصه هايي كه در نظرم است مي گويم كه اين آقاياني كه خيال مي كنند كه اسلام يك رژيم ديكتاتوري است ، تا چه اندازه بي اطلاعند.
شخصيت عدالتخواه پيامبر اسلام "ص "
يك قصه از حضرت رسول - كه رئيس اسلام است به قول مطلق - نقل مي كنم ؛ يك قصه هم از حضرت امير. در وقتي كه حكومت داشت رسول اكرم ، در روزهاي آخري كهمريض بودند، نقل هست كه يك روز آمدند مسجد، همين رئيس اسلام به قول اين آقاكه مي گويند ديكتاتور! آمدند مسجد، منبر رفتند و فرمودند: " اگر كسي حقي به من داردبگويد تا من حقش را بدهم ". گفته شده است ، نوشته اند كه يك كسي پا شد، گفت كه بله ،يك حقي من به شما دارم .
- "چيست ؟"
- شما در يك جايي ، يك شلاقي زديد به دوش من .
گفت : "بسيار خوب ، بيا قصاص كن ".
گفت : من لخت بودم ؛ آن وقت شانه ام لخت بوده .
دارد كه حضرت لخت شد؛ شانه را [نشان ]دادند كه شلاق بزن . بعد، عرب آمد بوسيدو حرفهاي ديگر. (1)
اين يك ديكتاتور است ! كه رئيس ملت مي گويد كه هر كه حقي دارد، [بگيرد]؛ اگريك كسي ده شاهي از او گرفته بود، مي گفت : خوب آقا من اين حق را دارم ، شما به من فلان تعدي را كرديد، شما مال من را گرفتيد، چطور؛ خوب آن وقت گفته است بگيريد،كسي نگفت ! يك كسي هم گفت كه شلاق زديد، معلوم شد كه نبوده اينطور؛ خواسته ببوسد، [شانه ]لخت حضرت را ببوسد؛ با اين وضع - با اين خلاف - اين كار را كرده .خوب حالا اگر شما در تمام حكومتهايي كه در دنيا هست ، حكومتهاي دموكراسي ،حكومتي كه اسمش را مي گذاريد، پيدا بكنيد يك همچو حاكمي كه بيايد مقابل ملت ،مقابل اين رعيت بايستد بگويد كه هر كه بر من حقي دارد، بيايد بگيرد. شما اگر در تمام دنيا پيدا كرديد يك همچو حكومتي ، آن وقت بگوييد حكومت اسلام حكومت ديكتاتوري است .
شمه اي از حكومت عدل علي "ع "
يك قصه هم مال حضرت امير - سلام الله عليه - است . قاضي اي كه خود حضرت اميرنصبش كرده بود به قضاوت ؛ قاضي دادگستري اش بود، يك شخصي رفت ، يك شخص يهودي ، رفت ادعا كرد به حضرت امير سر يك زرهي ؛ و قاضي طلب كرد حضرت اميررا. حضرت امير رفتند با يهودي ، نشستند دوتايي آنجا. حتي [درباره ]آدابش هم حضرت به او هي گفت كه تو به من زياد احترام نكن ، فرق نداريم ما با هم . نشستند با هم ،محاكمه كردند؛ قاضي حضرت امير را محكوم كرد كه بايد بدهي اين را؛ شما در تمام حكومتهاي دنيا "حضرت امام بوده آن وقت ، آن وقت خليفه بود، سلطان بود، قاضي اي كه خودش نصب كرده بود، خواست او را كه بيا به محكمه قضا؛ رفتند. يهودي بود آن شخص طرفش ؛ با هم نشستند در محضر قاضي . (2) قاضي بر خلاف حضرت امير راي داد؛ محكوم كرد حضرت امير را" شما در تمام اين حكومتهاي ديپلماسي ، حكومتهاي عرض مي كنم دموكراسي ، پيدا بكنيد يك حكومت اينطوري ؛ آن وقت بگوييد كه ديكتاتوري است . بله ، شما خيال كرديد كه حكومت اسلام ، اين حكومتي است كه درحجاز هست ! حكومت حجاز به اسلام مربوط نيست . اينها هم يك ديكتاتورهايي هستندكه با صورت مي خواهند بگويند اسلام . يا آني كه حالا در پاكستان - اين نظامي -(3) آمده ، سرش نمي شود اسلام چيست .
تساوي حقوق در اسلام
حكومت اسلامي يك همچو حكومتي است . حاكمش با آن ادني فردش در حقوق مثل هم هستند، و عملشان اينطوري بايد باشد. ما كه مي گوييم حكومت اسلامي ، نترسيداز آنكه خيال كنيد حالا اگر حكومت اسلامي شد، ياالله ، مي افتند به جان مردم ؛ همه مردم را چه مي كنند؛ فرهنگشان را كنار مي گذارند؛ نمي دانم كارهايشان را[رها مي كنند]؛ عقب مي روند به زمان كذا!
تحقير علما در زمان رضا خان
اين حرف مفتي است كه گفته اند، براي اينكه مردم را غافل كنند و از اسلام مردم را رمبدهند؛ علماي اسلام را پيش مردم تحقير كنند، تا آن حدي كه در زمان رضا شاه اين آقايان ، علماي اسلام را سوار اتومبيل گاهي نمي كردند مردم ! اينطور تحقير كرده بودندآنها را كه وقتي كه مي خواستند سوار اتومبيل بشوند؛ مردكه مي گفت كه نه ، ما شما را بايك طايفه ديگر سوار اتومبيل نمي كنيم ! زمان رضا شاه يك همچو چيزي بود.
علماي اسلام درباري نيستند
تبليغات اينها، تبليغات دامنه دار اينها به اينجا رسيده است كه به ملت اينطور، به جوانهاي ما اينطور گفتند كه اين ملاها، اينها درباري هستند. خوب ، اين ملاها كه درباري هستند چطور مشتشان را گره كرده اند مقابل دربار ايستاده اند. اين مردمي كه الان همه مشتها را گره مي كنند، دنبال علما رفتند. از علما پيدا شده اين نهضتهايي كه هست . آنهادرباري [اند]؟! البته تويشان كلاهي درباري هست ، عمامه اي درباري هست . دوتا، سه تا،چهارتا، كه همه مردم مي شناسند همه شان آنها را؛ مردم هم مي دانند كيست ؛ اينها از علمانيستند. علماي درباري كه الان هست ، چند تا معممي است كه آنها درست كرده اند ازهمين سازمان امنيت ، اسمش را گذاشتند ملا ! كي همچو چيزي هست ؟ علما درباري هستند؟!
اينها را تبليغات اينها درست كرده كه شما را از آنها جدا بكند. وقتي كه قوه علما از قوه ملت جدا شد، ديگر نمي توانند يك كاري انجام بدهند. اينها نقشه هايي است كه اينهاكشيده اند؛ با اسمهاي مختلف به جوانهاي ما تبليغات كرده اند كه شما را از اسلام و ازعرض مي كنم علماي اسلام جدا بكنند. وقتي جدا كردند، هر كاري كه مي خواهند بكنند.
سيل انقلاب ، نابودكننده شاه و غارتگران
در هر صورت ، الان اين قيامي كه در ايران شده و اين نهضتي كه در ايران شده است وهر روز دارد دامنه اش زيادتر مي شود، الان كه ما اينجا نشسته ايم بدانيد كه در ايران درخيلي از شهرستانهاي ايران ، الان انقلاب هست ؛ و همين حالا كه ما نشستيم ، آنجا فريادهست يا زد و خورد هست يا عرض مي كنم كشت و كشتار هست . اين انقلابي كه الان درايران پيدا شده است ، مثل يك سيل دارد شاه را مي برد و خواهد برد؛ نه شاه تنها را،آنهايي هم كه استفاده مي كردند از وجود شاه و منافعشان به وجود شاه بود منافع آنها راهم بايد از بين ببرند و مي برند ان شاءالله . ما مي خواهيم يك مملكتي كه [از] خودمان [و]مال خودمان هست ، يك مملكتي كه از آبا و اجداد ما به ما رسيده است ، مي خواهيم خودمان اداره اش كنيم . نمي خواهيم كه آقاي نمي دانم رئيس جمهور امريكا بفرستداداره كند. نظامش را هم بفرستد آن اداره كند، نمي دانم دانشگاهش با فرمان او باشد؛نمي دانم مجلسش را ليست آنها بدهند و هر كس را آنها تعيين كردند مجلس برود. مامي خواهيم كه وكلايش را خودمان تعيين كنيم ، ملتمان تعيين كنند. ما پنجاه سال وكيل نداشته ايم در ايران .
اوج اختناق در دوران پهلوي
مشروطه از اول كه پيدا شده است تا حالا به آن عمل نشده . تا حالا اين مملكت ماهمه اش استبداد [بوده ]، و بدتر از زمان استبداد، الان مملكت ما هست . كي در زمانهاي استبداد اينقدر آدمكشي بود؟ كي در زمانهاي استبداد اينقدر اختناق بود كه نه روحاني بتواند صحبت كند، نه سياسي بتواند صحبت كند، نه دانشگاهي بتواند صحبت كند؛ هيچ كس نتواند يك كلمه حرف بزند؟ در دو سال پيش از اين ، اينطور بود، در چند سال پيش از اين . خوب حالا الحمد لله يك قدري جلو آمده اند. مردم حالا حرفهايشان را يك قدري مي زنند.
تلاش رژيم براي ايجاد تفرقه
اينها خواسته اند كه شما را، همه را، از هم متفرق كنند. هر كس را با يك اسمي ، هركس را با يك جوري مي خواهند از اسلام و از مسلمين جدا بكنند و بعد هر كاري دارندبكنند. با حرفهاي مختلف ، با انحرافات مختلف ، با اينطور چيزها و تبليغات زيادي كه كرده اند: اينها عقب هستند، اينها ارتجاعي هستند! كدام ارتجاع ؟! با كدام يك از مظاهرتمدن مخالفت كرده اند روحانيون ؟ همه مظاهر تمدن را ما قبول داريم . آني كه ما قبولنداريم اين انحرافاتي [است ] كه هست .
مخالفت ما با فحشا، فقر، چپاولگري
ما مي گوييم يك مملكتي كه در آن مراكز فساد بيشتر از كتابخانه است ، اين مملكت نمي تواند مملكت باشد براي ما. يك مملكتي كه اجزايش صف مي كشند كه خونشان رابدهند پول بگيرند! خونش را بيچاره دارد مي دهد! صف مي كشند. مي گويند در آن جاهايي كه خون مي خواهند، صف مي كشند خونهايشان را مي دهند، چند شاهي مي گيرند، چند تومان مي گيرند؛ براي اينكه معاش كنند، امرار معاش كنند! ما مي گوييم اين بساط نبايد باشد. مراكز فحشا نبايد باشد. اين چپاولها بايد نباشد. ما مي گوييم يك دسته توي آن زاغه ها نروند بخوابند، يك دسته ويلاي چند صد ميليوني در خارج و درداخل داشته باشند. علماي اسلام اينها را مي گويند. مي گويند بايد اسلام ، بايد عدل باشد،بايد عدالت اسلامي باشد، بايد تعديل بشود اين سرمايه ها؛ بايد به احكام اسلام عمل بشود. تعديل كنيم اين سرمايه ها را؛ اين چپاولها بكلي از بين بايد برود.
لزوم تعديل سرمايه ها در نظام عادلانه اسلام
حكومت اسلامي يك نظام عادلانه است ؛ يك نظام بهتر از اين نظام حال . اين براي اينكه منهاي دزديها، منهاي چپاولها، منهاي غلطرويها، منهاي زورگوييها [است ].زورگويي نبايد باشد؛ چپاول نبايد باشد؛ مال ملت را نبايد ببرند و بخورند؛ بايد مردم همه در رفاه باشند؛ بايد فقرا را برايشان فكر كرد؛ بايد اين زاغه نشينهاي بيچاره اي كه هيچ ندارند، هيچ ندارند، بايد براي اينها فكر كرد؛ نه همه براي آن بالا و آن اشراف ، براي اشراف ؛ هم حكومتها براي اشراف كار مي كنند. نه ، حكومت مال همه است ، براي همه بايد كار بكنند. براي ضعفا بايد بيشتر كار بكنند تا اينها را برسانند به آن حدها. اين تبليغات اينها را گوش نكنيد.
لزوم توجه به احكام عبادي اسلام
و يك چيز ديگري كه من اينجا بايد به آقايان عرض بكنم اين است كه آقايان به اعمالشان ، به اعمالي كه از طرف اسلام به آنها هدايت شده ، عمل بكنيد. اينها براي خودشماست . اين احكامي كه اسلام آورده است براي اين است كه روح شما را تربيت بكند.براي اينكه در شما يك جور حالتي پيدا بشود كه بعد از اينجا هم يك زندگي سالم و يك زندگي باسعادت داشته باشيد. همه اينها براي سعادت خود شماست . همان طوري كه مبارزه مي كنيد و درس مي خوانيد، همين طور به اين اعمالي كه از طرف خدا سفارش شده است ، عمل بكنيد و كم نگيريد. نماز را كوچك حساب نكنيد. نماز لازم است كه بخوانيد؛ روزه و نمي دانم ساير احكام براي تربيت شماست ، براي هدايت شماست ؛براي رساندن شماست به يك مدارج كامله و يك سعادتهايي . از اين جهت ، من از همه شما خواهش مي كنم ، به همه شما سفارش مي كنم ، كه در اعمال فرعي كوتاهي نكنيد.چون اينجا به من گاه گفته شده است كه بعضي از جوانها يك قدري كوتاهي مي كنند.كوتاهي نكنيد آقا؛ اينها همه به صرفه شماست و براي خاطر شماست ؛ و اگر چنانچه شمامستحكم كنيد رابطه خودتان را با خدا، خداوند تاييدتان مي كند و تمام شرها را از شمارفع مي كند و شما را مستقل و آزاد مي كند. از خداي تبارك و تعالي سلامت شما وعظمت اسلام و مسلمين را خواستارم . خداوند ان شاءالله همه شما را توفيق بدهد و تاييدكند.
پانویس :
کوچکتر